محل تبلیغات شما



ساتمارام عشقی اوجوز هر گلنه جان دئمرم

کعبه یه فاطمه سیز قبله ی جانان دئمرم

کعبه نین چاتسا الیم پرده سینون حاییلینه

یازارام لعنت اولا فاطمه نونو قاتیلینه

ترجمه

عشق رو ارزون به هیچ و پوچ نمیفروشم و به هرکسی دلبسته نمیشم

 کعبه ی بدون فاطمه(س) رو قبله ی عالم و دلها نمیدونم

اگه دستم به پزده ی روی کعبه برسه

روش مینویسم لعنت بر قاتل فاطمه(س)

استاد شاهی اردبیلی

69 روز تا فاطمیه


امروز روز شهادت حضرت رسول اکرم(ص)

و

شهادت امام حسن(ع)

بود.

تموم شد.

90 روز مامنده تا فاطمیه

شبی رسول الله فردی رو فرستاد خونه ی ابوبکر و عمر و از خواب بیدارشون کرد و به خونه خودش دعوت کرد

وقتی هردوتاشون رسیدن خونه حضرت رسول 

بین دو تا اتاق یه پرده کشیده بود

پیغمبر و ابوبکر و عمر تو یه اتاق و حضرت زهرا(س) تو اتاق دیگر نشسته بود

پیغمبر فرمودن:

خوب نیست آدمی که خوابه رو از خواب بیدار کنی

ولی کاری پیش اومد که مجبور شدم از خواب بیدارتون کنم

اون دختری کی میبینین تو اون اتاق نشسته ، فاطمه، دختره منه

صداتون کردم فقط همین یه کلمه رو بگم که

فاطمه پاره ی تن منه

فاطمه جگر گوشه ی منه

.

90 روز تا فطمیه

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد


کربلا کربلا، ما داریم می آییم

_________________________

تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر

.

___________________________

هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله.

_____________________

کربلا

کربلا

کربلا

غالب اشعاری که در زمان 8 سال دفاع مقدس توسط رزمندگان سروده شده یا مستقیما به رفتن به کربلا اشاره میکند یا به طور غیر مستقیم از کربلا سخن میگوید.

امام خمینی(ره) فرمودند:

سال ها باید بگذرد تا مقام شهدای ما معلوم شود

الان همان سال هاست

 رزمنده ای که سلاح آر پی جی در دست داشت و فریاد میزد تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر 

یا حسین میگفت و آر پی جی رو شلیک میکرد

و بلافاصله با تیر دشمن به زمین می افتاد

این درست است 

اما همان یا حسین او بود که الان باعث شده میلیون ها عاشق 

بدون هیچ نگرانی 

با پای پیاده به سمت کربلا حرکت کنند

آری

تا کربلا رسیدن

یک یا حسین دیگر


بعضی ها میگن به جای پول خرج کردن برا رفتن به کربلا تو اربعین

پولش رو نذر فقیر و فقرا بکنین و همچین حرفایی

با اهل سنت کاری ندارم اما بعضی ها شیعه این حرف رو میگن

در جواب این عزیزان باید عرض کنم

محرم حسینی

عاشورا و تاسوعای حسینی

و همچنین اربعین حسینی

باید با شور و غوغایی به مراتب بیشتر برگزار شود

حالا چرا؟

ما(شیعیان)از زمان امام علی(ع) تا اوایل انقلا و حتی تا مدتی بعد از انقلاب یه گناه خیلی بزرگی رو مرتکیب شدیم و 1400 ساله داریم چوبش رو میخوریم

اونم اینه که عید غدیر رو اون طوری که هست جشن نگرفتیم و فقط تو حسینیه ها و خونه ها یه مراسم کوچیکی گرفتیم و همین باعث فراموشی و حدودا عادی شدن عید غدیر حتی بین شیعیان شد.

الان اگر محرم حسینی و اربعین حسینی هم مثل غدیر دست کم گرفته بشه و شور و غوغایی باهاش نباشه

100 در 100 چند سال بعد محرم هم مثل غدیر به غربت خواهد افتاد

((((اگر فقط آدم مقدسی بود و توی اتاق خانه می نشست و هی برای خودش زیارت عاشورا می خواند و تسبیح می گرداند، چیزی باقی نمی ماند. هر مکتبی هیاهو می خواهد. هر مکتبی تا پایش نباشد، تا پایش گریه نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمی شود. این ها اشتباه می کنند. )))) امام خمینی(ره)

 


شعر رابرت دیوید کولیج تازه‌مسلمان آمریکایی دربارۀ امام‌حسین(علیه السلام)

AFTER MY FIRST EVER MAJLIS ABOUT KARBALA

Yā Ḥusayn
I am so ashamed tonight
More ashamed than I have ever been since I became a Muslim
because I don’t think I would have been strong enough to stand with you
on the plain of Karbala
I would have thought
Why is he doing this?”
I would have thought
I have a family that needs me and there is no way he can win”
I would have thought
We still have the prayer, the fast, the pilgrimage and the Qur’an”
I would have thought
This isn’t fard”
I would have thought
I am a new convert, and I shouldn’t be expected to sacrifice so much”
I would have thought
We are all Muslims, and I shouldn’t take sides”
but you – beloved grandson of the Beloved of the Creator of all that is –
you are not like me
you stand in the Truth
and from the center
see all the ways men go astray
such that if you had compromised, showed weakness, or acquiesced
all of us lost souls would have no qibla for our hearts
no guiding light to help us see through the darkness
and we would be left with tyranny and dissolution
where once there had been a light giving lamp
and had I lived on after your death
perhaps I would not have even been strong enough to publicly mourn your passing
fearful that those in Damascus would be watching and waiting
We are all still Muslims”
I might have thought to myself
I’ll just pray, fast, read the Qur’an, be good to my family, and insha’Allah that will be enough”
and perhaps many years later
I even might have signed up to march on Constantinople to absolve myself of the shame I felt inside
the shame of leaving you and your family in the burning sun
without so much as a word of protest
or a line of lament
but what value would there be in fighting the disbelief and injustice that infiltrates the cities of Earth
when my heart had already been laid waste by the forces of nafs, hawā, shayṭān, and dunyā
Allāhumma ṣalli ‘alā sayyidinā Muḥammadin wa ālihi wa sallim
yā arḥam al-rāḥimīn
yā arḥam al-rāḥimīn
I have no refuge except in Your Mercy
when You show me the hypocrisy that dwells within

R. David Coolidge

یا حسین!

امشب بسیار شرمگینم

شرمگین‌تر از همیشه در دوران پس از مسلمان‌شدنم

زیرا گمان نمی‌کنم می‌توانستم آن‌قدر قوی باشم که در کنارت بایستم

در دشت کربلا.

با خود فکر می‌کردم:

چرا حسین دارد چنین می‌کند؟!

با خود فکر می‌کردم:

خانواده‌ام به من نیاز دارند و هیچ راهی نیست که او پیروز شود!

با خود فکر می‌کردم:

ما که نماز و روزه و حج و قرآن را داریم!

با خود فکر می‌کردم:

همراهی با حسین واجب که نیست!

با خود فکر می‌کردم:

من تازه مسلمان شده‌ام و ازم توقع ندارند چندان فداکاری به خرج دهم!

با خود فکر می‌کردم:

همۀ ما مسلمانیم و من نباید از یک طرف ماجرا جانب‌داری کنم!

اما تو، نوۀ محبوبِ آن محبوب خالق همۀ موجودات»!

تو مانند من نیستی

تو پای حقیقت می‌ایستی

و از دل میدان

می‌بینی همۀ مسیرهایی را که انسان‌ها به بیراهه می‌روند

چنان‌که اگر سازش کرده بودی، ضعف نشان داده بودی، یا [به بیعت] تن داده بودی

همۀ ما روحمان را از دست داده بودیم و قبله‌ای برای دل‌هایمان نداشتیم

چراغ هدایتی نداشتیم تا به‌کمکش در تاریکی ببینیم

و با ظلم و فروپاشی بر جای می‌ماندیم

جایی که زمانی چراغی فروزنده در دست بود

و اگر من بعد از تو زنده می‌ماندم

حتی شاید آن‌قدر قوی نبودم که پیش چشم همه بر ارتحالت عزاداری کنم

از ترس اینکه اهل دمشق تماشایم کنند

و من می‌ایستادم و با خودم می‌گفتم:

ما که همه مسلمانیم!

شاید با خود فکر می‌کردم:

من که نماز می‌خوانم، روزه می‌گیرم، قرآن می‌خوانم و با خانواده‌ام خوش‌اخلاقم، و ان‌شاءالله همین‌ها کافی است!

و حتی شاید سال‌ها بعد

برای شرکت در راه‌پیماییِ حمایت از تو ثبت‌نام می‌کردم تا خودم را از این احساس شرم درونی خلاص کنم:

شرمِ تنهاگذاشتن تو و خاندانت در آفتاب سوزان

بدون کلمه‌ای اعتراض‌آمیز

یا خطی نوحه

اما چه ارزشی داشت

مبارزه با کفر و ظلمی که به درون شهرهای جهان می‌خزد

وقتی‌که دلم زباله‌دان قوای نفس، هوا، شیطان و دنیا شده بود؟!

اللهم صلّ علی محمد و آله و سلّم

یا ارحم الراحمین

یا ارحم الراحمین

پناهی جز رحمت تو ندارم

وقتی‌که نفاق درونم را نشانم می‌دهی

منبع: قدس انلاین

ترجمۀ: احمد عبداله‌زاده مهنه


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها